اسطوره خورشید
در نگاه اسطورهای خورشید تنها گویی درخشنده و نورانی صِرف نبوده که تنها کوکبی آسمانی شمرده شده باشد. خورشید در مقام معنوی خود پا را از حریم اجرام منظومه شمسی، و بالاتر از آن کهکشان راه شیری و حتی پدیدههای کیهانی فراتر نهاده و مفهومی کاملاً غیر قابل تصور و در وهله نخست، گیج کننده مییابد. خورشید خالق زمین و هر آنچه که در آن است شمرده شده، قلب و دل عالم میگردد. خورشید روزنی شمرده میشود که از طریق آن میتوان به ملکوت و بهشت جاودان ـ بهشت شرق ـ ره یافت. خورشید دربی آهنینِ گشوده شده بسوی آسمانها محسوب میشود . از اینروست که در نگاهی دیگر، خورشید را میتوان حریم، حصار ، پوشش و یا دیوار ملکوت شمرد. خورشید مظهر حق و حقیقت میشود که با خدایان و ایزدان هم ذات گردیده است. خورشید در نمایشی توتمیک، اسب منجی و نام آوران حماسههای باستانی میشود. خورشید فرمانروای مطلق و بی چون چرایی میشود که آسمان و زمین جولانگاه و عرصه تاخت و تاز اوست. خورشید سلطان و شاهنشاه بی چون و چرا میگردد. او چنان بیناییای دارد که هیچ چیز از چشمان تیز بینش مخفی نمیماند. او دوست نیکان و دشمن ظالمان و بدکاران است. خورشید پدر بشر بوده و انسانها از نژاد او شمرده میشوند. خورشید ارتباط معنا داری با وجه نور و ظلمت و آسمان و زمین می یابد. بعبارتی مظهر خلّاق و فعّال امتزاج خیر و شر بود.«خورشیدی شدن موجودات اعظم، مناسبات خورشید با پادشاهی و راز آموزی و برگزیدگان یا خواص، دو سوگراییاش، و روابطش با مردگان و باروری» (الیاده،154:1376) تجلیات کهن قداست خورشید را بازگو مینماید.
دوبوکور اسطوره شناس فرانسوی معتقد است در منظر اسطورهای خورشید مظهر مجسّم نیروهای آسمان و زمین بوده و «پدر بشر» نامیده می شود. وی در کتاب معروفش «رمزهای زنده جان» سرود نیایش شاه اخناتون (حدود 1360 پیش از میلاد) به درگاه خورشید را چنین آورده است:
ای قرص زنده که سر آغاز حیاتی
جهان را به خواست خود آفریده ای
ای قرص روز که از شان شگرفی برخورداری (دوبوکور،13:1391)
خورشید نه تنها خالق همه چیز بود بلکه آفریننده و پدر انسان هم شمرده میشد و انسانها از نژاد او بودند. در اندیشههای گنوسی سهروردی نیز که برگرفته از اندیشه های مغان و فهلویون باستان است خورشید «پدر بشر خوانده میشود.
دیدگاه تقدس بخشی به خورشید و پرستش آن تقریباً در تمامی تمدنهای بشری مشاهده شده است. « به اعتقاد مکزیکیان قدیم، خورشید در عالم ماوراء نقشی اساسی دارد، بدین معنی که منازل خورشید، اقامتگاه بعضی مردگان است که با شنیدن عطر دلاویز گل، در آن جایگاه دوباره زنده میشوند.» (دوبوکور،84:1391)
منابع:
الیاده میرچا (1376) رساله در تاریخ ادیان. ترجمه جلال ستاری. تهران:سروش.
18- دوبوکور،،مونیک(1391) رمزهای زنده جان. ترجمه جلا ل ستاری .چاپ سوم ،تهران:مرکز