سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسرار آخرالزمان

ظهور

یکی از اساسی ترین پرسش های اسای هر فرد دانستن اسرار قیامت است. این نوشتار قصد پرداختن به این پرسش ها را ندارد بلکه درصدد است تا یکی از اسرار آمیزترین و همه گیرترین رویدادهای جهانی یعنی قیام منجی آخرالزمان را با جشن حشر و نشر عمومی یعنی قیامت و رسیدگی به اعمال بندگان و پاداش و عقاب پیوند نماید. تقارنی که در وهله اول کمی گیج کننده و ناممکن است. در واقع ما خواستار آنیم تا نشان دهیم که ظهور منجی چیزی جز فرا رسیدن وعده تخلف ناپذیر خداوند در عذاب و ثواب بندگان و حشر عمومی نیست؛ آنچه را که ما به عنوان قیامت می شناسیم. در واقع نام دیگری از ظهور است.


تنور آسمانی

    نظر

 

تنور

چرا به خوشید در اصطلاح سمبلیک کوره، تنور و امثال آن گفته میشود؟  شاید زیباترین مصادیق آن در شعر نظامی یافت گردد:

دگر روزی که خوان لاجوردی               گرفتی از تنور صبح زردی(ثروتیان،1392:346)

گرچه دکتر ثروتیان معتقد است که «زردی» در این بیت استعاره برای خورشید است و آورده: « ظاهراً زردی نوعی نان روغنی دایره ای شکل بوده و نمادی برای خورشید» (نظامی،717:1392) ، اما نشان خواهیم داد که در این بیت «تنور» نماد خورشید خواهد بود و در واقع خورشید تنوری است که جایگاه آتش آسمانی است، آتشی که زندگی و ولادت مجدد را به انسان ارزانی میدارد.

برای تائید این سخن ابتدا بسراغ برخی دیگر از مویدهای خود نظامی میرویم. وی در جایی دیگر تنور را دقیقاً برابر با خورشید معرفی کرده است. در جائیکه مهین بانو را در  مقام نصیحت و موعظه می بینیم. وی خطاب به شیرین در برخورد با خسرو ضمن تشبیه خسرو به خورشید آورده:

چنان زی با رخ خورشید نورش           که پیش از نان نیفتی در تنورش(نظامی222:1392)

این نگرش در آثار دیگر حکمای ایرانی نیز مشهود است. مثلاً خاقانی به صراحت خورشید را با برخی از عبارات و باورهای باستانی ستوده است از جمله اینکه خورشید چشم آسمان و نگهبان هستی از آلودگی و نیز فراهم آورنده رزق عموم است:

ای دیده چرخ و دیدبان هم                طباخ زمین و آسمان هم (خاقانی،173:2537)

وی  در جایی دیگر  می سراید:

چو در تنور شرق پزد نان گرم چرخ           آواز روزه بر همه اعضا برآورم (خاقانی،186:1362)

مولوی نیز بزیبایی بر رازقیت خورشید صحه گذاشته و  فرموده است:

آفتاب از امر حق طباخ ماست             ابلهی باشد که گوییم او خداست(مولوی)

یکی دیگر از صفاتی که به خورشید نسبت داده میشد صفت جوان سازی  و جاودان سازی بود. از اینرو این کوره یا تنور جوان ساز آسمانی (خورشید) سپس تر  به چشمه آب مبدل شد. :« بعد ها و خاصه در سوئد ، آسیاب یا آبِ چاه  جوانی بخش، جایگزین تنور شده است(بایار،52).« ادمن معتقد است  که افسانه های آتش، چه آتش تنور و چه آتش کوره اهنگر افسانه های مسیحی است، که در آنها قدیسی، غالباً پطرس قدیس و یا حضرت مسیح » (بایار،50:1387)است که در واقع نقش آهنگر را دارد. « در اساطیر شمال اروپا، و در حماسه فنلاندیان، خالق عالم، آهنگر آسمان است.» (بایار،52:1387) «آهنگر بنابر این افسانه ها، همسو با روایات و سنن مسیحی، این خصلت باز آفرینی و تجدید خلق را عیان می سازند.» (همان)

بعبارتی می توان در رمز پردازی «جوان شدگی»، کوره جوان سازی یا «چشمه جوان ساز» را نمادی از خورشید دانست که بر اساسی با صندوق عهد یهود نیز باز آفرینی شده است. در واقع در اینجا می توان این پرسش را مطرح نمود که:«  آیا صندوقی که یهود ، الواح شرایع خود را در آن می گذاشتند، به معنای حقیقی ، همان تنور(athanor) اسرار آمیزی که جایگاه آتش آسمانی است، نیست؟ این کانون، اجاق یا تنور جاودانی ایست که باید در آن آتش، تا مراحل کمال یابی اکسیر، بی وقفه بسوزد....این کوره فلسفی ، مقر آتش اسرار آمیز، مشیمه زهدانِ اجاق کانون مرکزی که همه قوای مکتوم، در آن به خواب رفته اند و به زودی آزاد خواهند شد، با ظرف یا جام مقدس گرال که نمایشگر والاترین سرّ جوانمردی عرفانی است، بی شباهت نیست. فولکانلی خاطر نشان ساخته که گرال، حجابِ « آتش خلاق، خدای مستور(dues absconditus) در کلمه I.N.R.I است. (بایار،156:1387)

از سوی دیگر میدانیم که خورشید در اساطیر ودایی همانگونه که جهان را سیراب میسازد، در آخرالزمان مسئولیت  نابودی آنرا نیز بر عهده خواهد داشت.

در داستان طوفان نوح قرآن می فرماید:« حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّور» هود/40 یعنی هنگامی که امر ما رسید (یعنی هنگام عذاب قوم نوح گردید) و تنور فوران کرد.

در اینکه این تنور چه بوده و در کجا قرار داشته در بین مفسران بحث فراوان است که غالباً مفسران شیعی قائلند که اولین طلیعه طوفان از درون تنور پیرزنی که اهل کوفه بود دیده شد. همچنین گفته می شود که این تنور از زمان حضرت آدم بود و متعلق به حوا بود که به ارث به خود نوح رسیده شده بود . و نیز گفته شده که :« آن تنورى بود از سنگ در مسجد کوفه و حوّا در آن نان پختى، و به ارث به نوح رسیدى. در حینى که شعله‏ور بودى، ناگاه آب جوشیدى.و از این قبیل موارد که بسیار است.

اما آنچه که مد نظر ماست روایتی است که از امیر مومنان رسیده است که در این خصوص فرمود:

اما والله ما هو تنور الخبز ثم أومى بیده إلى الشمس فقال : طلوعها

یعنی« والله مراد از تنور، تنور نان پزی [معمولی] نیست، سپس با دستش بسوی خورشید اشاره کرد و گفت مراد طلوع آن است.

البته در واقع مراد امام از این حدیث خود خورشید است که همان تنور است و احتمال درست نقل شدن آن از سوی راوی نیز محتمل است.

از سوی دیگر میدانیم که در اندیشه های ایرانی خورشید مرز بین عالم مادی و ملکوت بود، یعنی با گذر از خورشید بود که پرتوها و اجرام ملکوتی نمایان میشد. در داستان  غربه الغربیه شیخ اشراق که در واقع نمودی از بازگشت روح به جهان سابق و ملکوتی اوست، سهروردی از فوران تنور در پایان راه بازگشت روح دم میزند:

« و چون مسافت بریده شد و راه بپایان رسید و «بجوشید آب تنور» از شکل مخروط، پس جرم‏هاء علوى را بدیدم...»  ( مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج‏2، ص: 291)

 

 


ـ تابوت یا صندوقی بود که نزد یهود بسیار محترم بود و در روایات اسلامی نیز بدان اشاره است. از امام باقر نقل شده که فرمود: تابوتى بود که نازل فرمود خدا براى حضرت موسى علیه السلام، و مادرش او را در آن گذارده به دریا انداخت و بنى اسرائیل به آن تبرک مى‏جستند. نزدیک وفات، حضرت الواح و زره خود و آنچه از آیات نبوت نزد او بود در آن گذارده نزد وصى خود یوشع علیه السلام به امانت سپرد. (تفسیر اثنا عشری، ج‏1، ص: 441)


 منابع:

    - دیوان نظامی گنجوی(1391)، به کوشش حسین حداد،چ ششم، تهران: انتشارات قدیانی

 

پیربایار،ژان.(1376)رمزپردازی آتش.ترجمه ی جلال ستاری.تهران:نشرمرکز.

 


قربانی بزرگ خداوند

 

سید بن طاووس آورده است:

یزید بن جابر و دیگران از رسولخدا روایت کرده اند که فرمود: برای طایفه ترک دو قیام است. نخست آذربایجان را خراب و ویران می کنند سپس در کنار فرات فرود می آیند.  عبدالرحمن در حدیث خود از پیامبر نقل می کند که حضرت فرمود: قربانی بزرگ خدا(ذبح الله الاعظم) در میان قوم ترک است و بعد از آن ترکی نخواهد بود.

 

 


خورشید چکمه پوش

 

خورشید 

 

خورشید دو بازوی بلند و یک بازوی کوتاه دارد (منظور شعاع‌های خورشید است) او چکمه‌های بلند به پا دارد و کمربند مرصع به کمر بسته. سوار برارابه ای از طلا در دل تاریکی سیر می‌کند و فانی و جاوید را در مکان‌های مناسب خویش قرار می‌دهدخورشیدنابود کننده اهریمنان

 


ـ ذکرگو، امیرحسین، اسرار اساطیر هند، ص 64

 

 


کلمه علیا

. شیخ اعظم شهید شهابالدین سهرودی در آواز پر جبرئیل که حقیقتاً دریای بیکرانی از عرفان را در خود نهفته دارد ا فرموده است:
... از شیخ کیفیت این نظم را بحث کردم.
گفت: بدان که حق سبحانه و تعالی را چندان کلماتست کبری؛ که آن کلمات نورانیست از شعاع سبحات وجه کریم او؛ و بعضی بالای بعضی. نور اول، کلمه علیاست که از آن عظیمتر کلمتی دیگر نیست.
نسبت او در نور و تجلی با کلمات دیگر، چون نسبت آفتاب است با دیگر کواکب، همان که مراد از لفظ پیغمبر علیه السلام که در خبر میگوید: لو کان وجه الشمس ظهراً لکاتب تعبد من دون الله، اوست. و از شعاع این کلمه، کلمهی دیگر؛ و همچنین از یکی با عدد کامل حاصل شد و این کلمات طامات است و آخر این کلمات جبرئیل است علیه السلام و ارواح آدمیان از این کلمهی آخریست( چنانکه پیغمبر فرمود)در حدیث طولانی، در فطرت آدمی: یبعث الله ملکا فینفخ فیه الروح. و در کلام الهی گفته است بعد از آن که گفت: خلق الانسان من طین و جعل نسله من سلاله من مآء مهین ثم سویه و نفخ فیه من روح. و در حق مریم گفت: فارسلناالیها روحنا و این کلمه جبرئیل است و عیسی را ر روح الله خواند. و با او همه را کلمه خواند و روح نیز چنانکه فرمود: انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و کلمه القاها الی مریم و روح منه. هم کلمه خواند، هم روح او، و آدمیان یک نوعند. (پس) هر که کلمه است روح است؛ بل هر که دو اسم یکی حقیقت است در آنچه بیشتر تعلق دارد. و از کلمهی کبری که آخر کبریاتست، کلمات صغری بی حد ظاهرند چنانکه کلمات الله و گفت: لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی؛ هم از شعاع کلمهی کبری که بازپسین طایفهی کبریاتست مخلوق شده است؛ چنانکه در تورات آمده است: و خلقت ارواح المشتاقین من نوری. و این روح القدس است و آنچه از سلیمان تمیمی نقل کنند که یکی او را گفت: یا ساحر قال الست بساحر انا کلمه من کلمات الله، هم در این معنی است و حق تعالی را هم کلمات وسطی است. اما کلمات کبری آنکه در کتاب الهی گفت: فالسابقات سبقا فالمدبرات امرا. فالسابقات سبقا، کلمات کبری است؛ فالمدبرات امرا ، ملائکه محرکات افلاکند که کلمات وسطیاند. و انا لنحن الصافون اشارت بکمهی کبری است و انا لنحن المسبحون، اشارت بکلمات وسطی است و از بهر این هرجای الصافون، مقدم باشد در قرآن مجید چنانکه والصافات صفا فالزاجرات زجرا؛ و آنرا عمقی عظیم است که لایق این محل نیست....

 

 


نشانه های ظهور

امام صادق می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند کسی که خود را از اهل این امر می پنداشته از این امر خارج خواهد شد و (به عکس) افرادی چون خورشید پرستان و ماه پرستان داخل در آن می گردند.

غیبت نعمانی، مترجم محمد جواد غفاری، ص 440

 


نفس زکیه


از شخصیت های مهم مقارن ظهور حضرت ولیعصر عج، نفس زکیه است. در روایات بسیار و مکرر، از او با عنوان شخصیتی که ظهورش و کشته شدنش محتوم است و قابل تردید نیست یاد شده است. در خصوص این شخصیت بطور خلاصه اطلاعاتی که در روایات مکتوب است ارائه می شود.
اسم نفس زکیه، محمد ابن الحسن است. وی غلامی(نوجوانی) از آل محمد است که بی هیچ جرم و گناهی کشته خواهد شد. در صورت کشته شدن وی دیگر عذری در آسمان برای ظالمان و یاوری در زمین برای آنان نخواهد ماند. وی از فرزندان امام حسین ع است. برخی از روایات شهادت وی را در میان هفتاد نفر از یارانش در ظهر کوفه دانسته اما برخی دیگر از روایت ناظر کشته شدن وی در بین رکن و مقام هستند. برخی دیگر از روایات صورت جالبی از محل شهادت وی و یاران همراهش ارائه کرده اند: در ظَهر(پشت) کوفه بین رکن و مقام. برخی دیگر از روایات ناظر شهادت وی در مدینه می باشند. همین پراکندگی در موضع شهادت باعث شده که برخی گمان برند که نفس زکیه ای که معصوم بدان تصریح کرده و در آخرالزمان کشته خواهد شد یک نفر نیست بلکه چندین نفر هستند. نراقی در رسائل و مسائل وی را سادات حسنی دانسته و گوید در پیش کعبه یا پشت کوفه به شهادت خواهد رسید. در هر صورت وی یکی از نشانه های اثبات حقانیت مهدی در آخرالزمان است و کسی است که مردم می توانند با وجود او به صحت ادعای امام زمان در زمینه حجت الهی بودنش پی ببرند. وی به عنوان پیک امام بسوی مردم مکه است و گفته شده که از مردم برای بیعت و همکاری دعوت بعمل می آورد . برخی دیگر از روایات بیان می دارد که برادر وی نیز در مکه به شهادت خواهد رسید. پس از شهادت وی آنچه که در آسمان است و آنچه که در زمین است بر کشندگان وی غضب خواهند کرد و پانزده روز بعد از کشته شدن او مهدی موعود ظهور خواهند فرمود.


اسطوره خورشید

در نگاه اسطوره‌‌ای خورشید تنها گویی درخشنده و نورانی صِرف نبوده که تنها کوکبی آسمانی شمرده شده باشد. خورشید در مقام معنوی خود پا را از حریم اجرام منظومه شمسی، و بالاتر از آن کهکشان راه شیری و حتی پدیده‌های کیهانی فراتر نهاده و مفهومی کاملاً غیر قابل تصور و در وهله نخست، گیج کننده می‌یابد. خورشید خالق زمین و هر آنچه که در آن است شمرده شده، قلب و دل عالم می‌گردد. خورشید روزنی شمرده می‌شود که از طریق آن می‌توان به ملکوت و بهشت جاودان ـ بهشت شرق ـ ره یافت. خورشید دربی آهنینِ گشوده شده بسوی آسمان‌ها محسوب می‌شود . از اینروست که در نگاهی دیگر، خورشید را می‌توان حریم، حصار ، پوشش و یا دیوار ملکوت شمرد. خورشید مظهر حق و حقیقت می‌شود که با خدایان و ایزدان هم ذات گردیده است. خورشید در نمایشی توتمیک، اسب منجی و نام آوران حماسه‌های باستانی می‎‌شود. خورشید فرمانروای مطلق و بی چون چرایی می‌شود که آسمان و زمین جولانگاه و عرصه تاخت و تاز اوست. خورشید سلطان و شاهنشاه بی چون و چرا می‌گردد. او چنان بینایی‌‌ای دارد که هیچ چیز از چشمان تیز بینش مخفی نمی‌ماند. او دوست نیکان و دشمن ظالمان و بدکاران است. خورشید پدر بشر بوده و انسان‌ها از نژاد او شمرده می‌شوند. خورشید ارتباط معنا داری با وجه نور و ظلمت و آسمان و زمین می یابد. بعبارتی مظهر خلّاق و فعّال امتزاج خیر و شر بود.«خورشیدی شدن موجودات اعظم، مناسبات خورشید با پادشاهی و راز آموزی و برگزیدگان یا خواص، دو سوگرایی‌اش، و روابطش با مردگان و باروری» (الیاده،154:1376) تجلیات کهن قداست خورشید را بازگو می‌نماید.
دوبوکور اسطوره شناس فرانسوی معتقد است در منظر اسطوره‌ای خورشید مظهر مجسّم نیروهای آسمان و زمین بوده و «پدر بشر» نامیده می شود. وی در کتاب معروفش «رمزهای زنده جان» سرود نیایش شاه اخناتون (حدود 1360 پیش از میلاد) به درگاه خورشید را چنین آورده است:
ای قرص زنده که سر آغاز حیاتی
جهان را به خواست خود آفریده ای
ای قرص روز که از شان شگرفی برخورداری (دوبوکور،13:1391)
خورشید نه تنها خالق همه چیز بود بلکه آفریننده و پدر انسان‌ هم شمرده می‌شد و انسان‌ها از نژاد او بودند. در اندیشه‌های گنوسی سهروردی نیز که برگرفته از اندیشه های مغان و فهلویون باستان است خورشید «پدر بشر خوانده می‌شود.
دیدگاه تقدس بخشی به خورشید و پرستش آن تقریباً در تمامی تمدن‌های بشری مشاهده شده است. « به اعتقاد مکزیکیان قدیم، خورشید در عالم ماوراء نقشی اساسی دارد، بدین معنی که منازل خورشید، اقامتگاه بعضی مردگان است که با شنیدن عطر دلاویز گل، در آن جایگاه دوباره زنده می‌شوند.» (دوبوکور،84:1391)

 

منابع:

الیاده میرچا (1376) رساله در تاریخ ادیان. ترجمه جلال ستاری. تهران:سروش.

18- دوبوکور،،مونیک(1391) رمزهای زنده جان. ترجمه جلا ل ستاری .چاپ سوم ،تهران:مرکز


قاهر الغسق

در حدیث است که «چون [پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله‏] غروب خورشید را مشاهده مى‏کرد، مى‏فرمود: اکنون وقت نماز مغرب است، خداوند شب را به شرّ اختصاص داد براى این که پراکنده شدن شرّ در آن بیشتر و پرهیز از شرّ در شب دشوارتر است‏.» (طبرسی،ج 741:6).).

 

طبرسی،فضل ابن حسن (1377)جوامع الجامع.تهران:انتشارات دانشگاه تهران

 


مضرات آب

به دلایل متعدد، همواره ذهنیت عموم بر اساس زیاده روی در نوشیدن آب، جهت حفظ سلامت جسمانی شکل گرفته است. چنانکه اکثریت قریب به اتفاق مردم بدون داشتن اطلاعات کافی، سایرین را به نوشیدن هر چه بیشتر آب، حتی علیرغم میلشان ترغیب می کنند.
***
 
جای بسی تأسف است که گاهی برخی از متخصصین هم بدون داشتن دلایل کافی و تشخیص بالینی مرتبط، نسخه مشابه عوام را در میزان صرف آب تجویز می کنند.

در واقع رابطه مستقیمی میان میزان مصرف آب و وضعیت سلامت و تندرستی برقرار است.حدود شصت در صد وزن بدن از آب و الکترولیتها و تقریبا هشتادوسه درصد حجم خون از آب تشکیل شده است. بخشی از آب مورد نیاز بدن بصورت غیر مستقیم از طریق مصرف مواد غذایی، میوه و سبزیجات که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای از عناصر ضروری می باشند،تأمین می شود.مقدار مختصری از آب نیز در جریان فرآیند متابولیسم در اثر ترکیب مواد غذایی با اکسیژن بوجود می آید و باقی سهم مورد نیاز بدن از طریق نوشیدن آب تامین می شود.

میزان مصرف آب، بستگی به بسیاری از متغیرها اعم از مؤلفه های ژنتیکی، جنسیت، شرایط سنی، موقعیت جغرافیایی وشرایط آب و هوایی، نوع و میزان فعالیتها و عادات روزمره، وضعیت تغذیه و رژیم غذایی و... دارد. بنابراین مقرر نمودن میزان معینی برای نوشیدن آب، در یک نسخه کلی و برای عموم، کاملاً امری غیر علمی و غیر تخصصی است.

تشریح علمی ضرورت و اهمیت آب در عملکرد سیستم حیاتی بدن، مستلزم آشنایی با اصطلاحات تخصصی و پردازش داده های تخصصی در حجم بسیار وسیع است. اما در متن حاضر تنها مضرات افراط در نوشیدن آب مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

بر خلاف تصور اکثریت مردم، مبنی بر فایده زیاده روی در نوشیدن آب، جهت حفظ سلامت عمومی ارگانهای بدن و افزایش طول عمر و همچنین برخورداری از ظاهری آراسته با پوستی شفاف و زیبا، اتفاقاً باید گفت، بر اساس تحقیقات علمی، نوشیدن آب، بیش از حد نیاز بدن، موجب بروز اختلال جدی در عملکرد ارگانهای مختلف و به تبع آن آسیب و استهلاک زود هنگام بسیاری از دستگاههای بدن خواهد شد. ضمنا چین و چروکهای زود هنگام در بافتهای پوستی و ریزش مو در کنار آسیبهای مربوط به سیستم گوارش و دفع، از دیگر عوارض افراط در نوشیدن آب می باشد.

علاوه بر فشار بی رویه و آسیبهای مضاعف برکلیه ها، مهمترین پیامد زیاده روی در مصرف آب، اختلال در عملکرد سیستم بیوشیمیایی بدن و بر هم زدن تعادل الکترولیتها در خون و مایع میان بافتی می باشد. الکترولیتها عناصری هستند که با شکسته شدن در خون به ذرات کوچکتری به نام یون، با بارهای مثبت و منفی تبدیل شده و قابلیت هدایت الکتریکی در مایعات بدن را ایجاد می کنند. الکترولیتها به عنوان کاتالیزور در بسیاری از واکنشهای آنزیمی نقش داشته و متابولیسم درون سلولی را کنترل می کنند. همچنین در ساختار هورمونها و تنظیم عملکرد سیستم عصبی و بسیاری از امور دیگر موثرند.

انسان، کهکشان تخفیف یافته

بدن انسان جهت انجام فعالیتهای حیاتی، مقادیر معینی از مواد معدنی یا الکترولیتها مانند: سدیم، پتاسیم، منیزیوم، کلسیم، فسفات، کلراید، هیدروژن، بیکربنات و.... را نیاز دارد. همانطور که گفته شد، افراط در نوشیدن آب، موجب آزاد شدن بی رویه الکترولیتها و عدم تعادل و توازن در سیستم بیوشیمیایی بدن می شود. بنابراین با روشن شدن ضرورت وجود الکترولیتها و اهمیت عملکردشان در مکانیزم حیاتی بدن، این نتیجه ی مهم حاصل می شود که مصرف بیش از اندازه آب، نه تنها موجب سلامتی نخواهد شد، بلکه اثرات بسیار مخرّبی در چرخه حیاتی بدن ایجاد کرده، سرعت و میزان استهلاک این ابر دستگاه پیچیده را افزایش خواهد داد.

برخی از دانشمندان و متخصصین، میزان معینی برای نوشیدن آب مقرر نموده اند. حال آنکه سیستم هوشمند بدن، با دقت حیرت انگیزی کوچکترین نیازها و ظریفترین کاستی ها را تشخیص و مدیریت کرده و در صورت لزوم، شفاف ترین هشدارها و انگیزش ها را ایجاد می کند.

با تغییر میزان آب پلاسما، کلیه ها با واکنش های متناسب جهت تنظیم میزان دفع آب و تعدیل مقدار آن در پلاسما، نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. بدین صورت که با کاهش میزان آب بدن و افزایش فشار "اسمزی" پلاسمای خون، گیرنده های "اسمزی" "هیپوتالاموس" فعال شده، موجب می شوند هورمونی به نام "آنتی دیورتیک"( ADH ) یا "وازوپرسین" که در "هیپوتالاموس" مغز ساخته می شود از راه هیپوفیز پسین در خون سرازیر شود. با رسیدن این هورمون به کلیه ها، در اثر کیفیت "اسمزی"، نفوذپذیری جدار لوله های پیچیده و مجاری جمع کننده ادرار، افزایش یافته و آب موجود در آن وارد مایع میان سلولی و سپس مویرگهای خونی می شود. چنانچه بازجذب آب از کلیه ها کمبود آب بدن را تامین نکند، گیرنده های "اسمزی"، مرکز تشنگی در "هیپوتالاموس" را تحریک نموده، فرد احساس تشنگی می کند.

با وجود چنین مکانیزم هوشمندی، دقیقترین شاخص جهت تامین نیازهای بدن، هشدارهای سنجیده و بی نقص همین سیستم هوشمند بوده، جایی برای توصیه های دیگر باقی نخواهد ماند.

بنابراین، آب بنوشید؛ اما فقط زمانی و به اندازه ای که آهنگ درون، آواز تشنگی سر می دهد.
نویسنده : حمید رضا نوروزی نکو - پژوهشگر